روز بعد در قطب جنوب – که هنوز هم از کشتیرانی نه تنها به قطب جنوب بلکه به سمت جنوب به داخل دایره قطب جنوب – شاهکاری که هیچ قایقرانی دیگری در تمام فصل انجام نداده بود – بسیار زود و بسیار هیجانزده از خواب بیدار شدیم و فوقالعاده مشتاق به کاوش بیشتر بودیم. قاره یخ زده
همچنین، از آنجایی که ما گذرگاه دریک پاساژ را انجام داده بودیم، این بدان معنی بود که میتوانیم قرصهای بیماری دریای خود را مصرف نکنیم.
صادقانه بگویم، فکر نمیکنم آنقدر که خوش شانس بودیم دریاچه دریک را داشته باشیم، واقعاً به آنها نیاز داشتیم – یعنی زمانی که پاساژ دریک کاملاً خوب و آرام است.
به عنوان یک یادآوری سریع، گذرگاه دریک قدرتمندترین همگرایی دریایی و خائنانه ترین سفر دریایی در جهان است.
این موجی است که دارای امواج با ارتفاع 12 متر / 40 فوت است که وقتی متوجه می شوید که اینجا جایی است که اقیانوس آرام، اقیانوس اطلس و اقیانوس جنوبی به هم می رسند، منطقی است.
وقتی آرام است به آن دریاچه دریک و زمانی که مواج و طوفانی است به آن لرزش دریک می گویند.
ما وقت خود را با صبحانه صرف کردیم، که اکنون به یکی از کارهای مورد علاقه من تبدیل شده است. من عاشق یک صبحانه تنبل طولانی هستم.
این فقط بسیار آرام است و شما را به درستی بیدار می کند.
به هر حال، بعد از صبحانه، دوربین هایمان را برداشتیم و به سمت عرشه بالای کشتی حرکت کردیم.
آب و هوا در قطب جنوب بسیار عجیب است – یک دقیقه همه چیز خوب و آرام است و دقیقه بعد شما در بادهای طوفانی هستید.
سپس در یک لحظه دوباره روشن می شود و شما به آرام ترین آب و هوای قابل تصور بازگشته اید.
کانال Lemaire احتمالاً قویترین بادهایی را داشت که در تمام قایقرانی تجربه کرده بودیم. معمولا اینطور نیست در واقع، کاملا برعکس است.
آبهای اینجا سرپوشیده هستند، بنابراین معمولاً مانند یک دریاچه است.
با این حال هنوز خیلی چشمگیر بود. به خصوص آن کوه های عظیم!
وقتی به قطب جنوب فکر میکنید، یا حداقل زمانی که ما به آن فکر میکردیم، معمولاً به بخشهای عظیمی از یخ مسطح و نه کوههای عظیم فکر میکنیم، بنابراین در نظر گرفتن همه چیز کمی گیجکننده بود.
واقعیت جالب این است که این کوه ها در واقع بخشی از آند در زمانی بودند که قطب جنوب هنوز به آمریکای جنوبی متصل بود، پس چرا آنها را قطب جنوب می نامند.
بعد از کانال Lemaire، به بندر Neko رفتیم، جایی که باد ناپدید شد و آب کاملا آرام شد. کاملاً باورنکردنی بود.
ناگهان شروع به مشاهده تعداد زیادی از حیات وحش مختلف در اطراف خود کردیم.
فوکها روی یخ، پنگوئنهایی که در آب غوغا میکنند و اورکاها بهطور معمولی در کنار آن شنا میکنند.
باید بیشتر از این قدردان میبودیم که بادها متوقف شدهاند، زیرا وقتی نسیم خفیفی به سمت ما میوزید، بوی بدی میآمد. مدفوع پنگوئن!
ما را غافلگیر کرد زیرا قبل از اینکه بوی پنگوئن ها را حس کنیم به طور کامل متوجه کلونی بزرگ پنگوئن ها نشده بودیم.
در آن زمان بود که کاپیتان ما به ما گفت که لنزهای زوم و دوربین دوچشمی خود را برداریم تا کلنی پنگوئن ها را در بندر ببینیم.
اینجاست که متوجه میشوید استتار چقدر عالی است. از دور، به نظر هیچ چیز نیست، اما یک بار که عکس گرفتم و آن را زوم کردم، صدها (به راحتی بیش از 1000) پنگوئن جنتو دیدیم.
به ما اطمینان داده شد که برای دیدن آنها نزدیک تر می شویم، بنابراین خیلی زود دوربین های دوچشمی را کنار گذاشتیم و می توانستیم با چشم غیرمسلح خود کلونی پنگوئن ها را تشخیص دهیم.
بوی تعفن مدفوع پنگوئن ها هم خیلی بد شده است اما شما به آن عادت می کنید.
همچنین، شما از تعداد پنگوئنهایی که جلوی شما هستند آنقدر حواستان پرت میشود که واقعاً متوجه بدبو بودن آنها نمیشوید.
نمیدانم در این لحظه چه انتظاری داشتم، اما وقتی کاپیتان ما اعلام کرد که نه تنها به مستعمرات پنگوئنها نزدیکتر میشویم، بلکه در واقع پا به خشکی در قطب جنوب خواهیم گذاشت، به نوعی آن را از دست دادیم!
در نهایت، میتوانیم بگوییم که در واقع روی خشکی در قطب جنوب ایستادهایم!
مانند، دیدن همه چیز از کشتی بسیار خاص بود، اما در واقع راه رفتن در خشکی در اینجا مرحله بعدی بود.
باز هم، نمیدانم چرا اینقدر شگفتزده شدم – این کاری است که ما برای انجام این کار به اینجا آمدهایم و چرا چندین روز برای رسیدن به اینجا با کشتی رفتیم. فکر میکنم فقط انتظار داشتم در یک روز یا چیزی دیگر اتفاق بیفتد.
به هر حال، پس ما راه افتادیم و لباس پوشیدیم و بوت شدیم و با قایق به بندر نکو رفتیم. دوباره، مانند روز قبل که از طریق قایق های زودیاک (که این قایق های بادی کوچک هستند) به کاوش در قطب جنوب رفتیم، باید از قبل ضدعفونی می کردیم.
لباس ها همه با هم در کشتی چند روز قبل انجام می شود اگر کاملا نو نباشند.
و نگران نباشید، خدمه در اینجا به شما کمک می کنند تا این کار را انجام دهید، بنابراین نیازی نیست که بدانید چگونه آنها را از قبل ضد عفونی کنید.
پس از رفع آلودگی اصلی به عنوان چکمه هایی که برای رفتن به خشکی می پوشید و پس از رسیدن خدمه کشتی چکمه های خود را به شما می دهند. این چکمه ها هر بار که سوار یا پیاده می شوید شسته می شوند.
همچنین یک پارک از اکسپدیشن خود به شما داده می شود که باید آن را نگه دارید. اما چکمه ها را باید تا پایان سفر دریایی خود به قطب جنوب بازگردانید.
درست است، پس برای فرود در قطب جنوب، ما می رویم. برنامه ابتدا این بود که به کاوش در خشکی و سپس کاوش در یک سفر دریایی کوتاه زودیاک در اطراف خلیج برویم.
این همه آن چیزی بود که ما بیشتر به آن امیدوار بودیم. پنگوئن ها خیلی بامزه و دست و پا چلفتی هستند.
آنها همچنین بیش از حد توسط انسان ها اذیت نمی شوند. آنها یاد نگرفتهاند که از انسانها بترسند، بنابراین طبق معمول به کار خود ادامه میدهند.
آنها این مسیرها را دارند که به آن بزرگراه های پنگوئن می گویند و شما مجاز به پیاده روی در آنها نیستید. شما باید در مسیر دیگری قدم بردارید.
همچنین، اگر حفرهای در نمایش ایجاد کنید، که ممکن است به دلیل غلیظ بودن برف اتفاق بیفتد، باید آن را پر کنید.
به هر حال، چشم انداز شگفت انگیز است و حتی اگر در قایق باورنکردنی به نظر می رسید؛ در خشکی، چشم انداز حتی چشمگیرتر است.
نمیتوانم به خاطر بیاورم که قرار بود چه مدت در خشکی باشیم، اما مطمئناً دو برابر این زمان را صرف قدم زدن در بندر میکردیم.
آنها به شما میگویند که زمان رفتن است و بنابراین ما تصمیم گرفتیم حداکثر استفاده را از آن ببریم و به درستی از همه چیز استفاده کنیم.
کاملاً زرق و برق دار و یکی از نکات برجسته سفر ما بود.
سپس به تور زودیاک خلیج رفتیم که همچنین شگفت انگیز بود. یخچال های طبیعی اینجا بسیار بزرگ هستند!
هر چند وقت یکبار می شنوید که گوساله می شود و به دریا می افتد و کوه های یخی جدید ایجاد می کند و این به خودی خود فوق العاده بود.
صدای رعد و برق بود و هر بار که این اتفاق می افتاد ما را غافلگیر می کرد.
زمانی که ما شروع به بازگشت به قایق کردیم، باد در خلیج بلند شده بود و ما در نهایت متوجه شدیم که چرا به ما گفته شده است که شلوار ضد آب بپوشیم.
همانطور که قبلاً اشاره کردم، به عنوان بخشی از اکسپدیشن به ما پارک های ضد آب داده شد، بنابراین نیمه های بالای ما خوب بودند.
من در کشتی شلوار ضدآب داشتم اما تصمیم گرفتم شلوارهای ضدآب را که داشتم بپوشم که شبیه به هم نیستند. ??
ضد آب به نوعی مانند پلاستیک است بنابراین شما اصلا خیس نمی شوید. فقط به هیچ آبی اجازه عبور نمی دهد.
مقاوم در برابر آب در ابتدا سعی می کند از خیس شدن بیش از حد شما جلوگیری کند (پس چرا “مقاوم” است نه “مقاوم”) اما پس از پاشیده شدن مداوم، کاملاً خیس می شوید.
همین بس که بگویم، دیگر آن اشتباه را مرتکب نشدم. ??
لوید شلوار مقاوم در برابر آب را پوشیده بود و حالم خوب بود، در حالی که من به محض اینکه به کشتی برگشتیم فقط برای گرم کردن (و همچنین برای شستن آب شور) در دوش دویدم.
در آن شب بود که «قانون شامپاین قطب جنوب» را اختراع کردیم.
هر بار که در قطب جنوب به خشکی میرفتیم، یک بطری شامپاین همراه یا بعد از شام میخوردیم تا جشن بگیریم.
این یک بهانه ضعیف برای نوشیدن شامپاین بود، اما ما با ذوق و شوق دنبالش کردیم.
و شما آن را دارید – اولین روز ما در خشکی در قطب جنوب! وقتی بیشتر از قطب جنوب را کاوش می کنیم، در پست وبلاگ بعدی شما را جلب می کنیم.
بهترین های بریتانیای کبیر را بررسی کنید!
برای ویدیوهای سفر به کانال یوتیوب ما سر بزنید!